بایدبنویسم
 
پسرک عاشق تنها
سلام به همه دوستان گلم من حسین عطایی متولد 14 بهمن 1369 در مشهدم این وبلاگ شخصیم تو فضای مجازی امیدوارم خوشتون بیاد ارادتمند .حسین عطایی ....
 
 

باید بنویسم .باید برایش بنویسم تا آرام شوم . پس می نویسم .من از حصار تنهایی خویش برای تو می نویسم برای تویی که دوباره در دلم طوفان به پا کرده ای .من از غصه ها و دردهایی می نویسم که تو فراموششان کردی ،از عشقی که بی هیچ آغازی به  پایان رسید . من از ورای اندوه قلبم و از آشوب درون برایت می نویسم ؛ از آن همه دلبستگی ها ، آن همه دیوانگی ها ...من از خنده هایی می نویسم  که قطره قطره چکیدند . از اشکهایی که خشک شدند و از چشمه هایی که دیگر نجوشیدند. آخر درد بی درمانم را چگونه برایت بگویم .نمی دانی ، من هنوز همان پرنده تک نواز عشقم که در فراوانی سازهایت برای ابد خاموش ماند . من هنوز همان قایق شکسته بی بادبانم که ساحل را رد روشنایی کم سوی فانوس عشق تو می بیند و حتی گاهی برای رسیدن به ساحل می گرید .گوش کن ! صدای گریه هایش را می شنوی ؟!صدای ضجه های قلب پاره پاره ام را می گویم !آخر تو می دانی که با من چه کردی ! تو قلبم را ربودی ،احساسم را تکه تکه کردی ، تو من را از من دزدیدی ، منی را که متعلق به یک هیچکس بودم !من در زیر فشار کفش های بی رحمی تو شکستم و شاید همان تازه گلی بودم که در زیر سنگینی چکمه های باغبان له شد . من در جستجوی ابتدایی برای آغاز بودم و تو همیشه ابتدایی ترین واژه برای بیان انتها بودی !من به دنبال دستی بودم برای دوباره کاشتن ، دوباره روییدن و تو همیشه دستی بودی که گل می چید . تو همان احساسی بودی که هرگز بارور نشد همان شهری که هرگز سروده نشد و همان واژه ای که هرگز بر هیچ زبانی رانده نشد . تو همان انتهایی بودی که هیچ گاه آغازی نداشت و من همناله خرابه ویرانی که در آبادی چشمان تو دیگر بار ویران گشت !آری ، من همان کبوتر خسته بالی بودم که در عشق تو برای ابد اسیر ماند و بسان پرنده ای در قفس ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : شنبه 4 آبان 1392برچسب:, :: 23:46 :: توسط : حسین عطایی

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
داستان عاشقانه زیبا و غمگین- حتما بخوانید آیا این هم عشق است؟ یا زمانی بوده و دیگر نیست؟ پیشنهاد یک مرد به یک زن دلم برایت تنگ شده .... دل نوشته گرفته دلم دل نوشته دل نوشته داستان کما ماجرای شگفت انگيز استقامت يك كوهنورد مورچه و عسل میخواهم معجزه بخرم! روز قسمت ناشنوا نجات عشق
آرشيو وبلاگ
نويسندگان